کلمة الحق يراد’بهاالباطل!



ایران عزیز وطن همهء ما ایرانیان اعم از شیعه وسنی، ترکمن وفارس و عرب وعجم وغیره است. همهء ما دوست داریم در فضائی آکنده از مهر ومحبت، آزادی ورفاه، صلح وصفا و امنیت وعدالت در آن به خوبی وخوشی زندگی کنیم. اگر آنچنانکه نگارنده استنباط می کند ایرانی بودن به مفهوم داشتن شناسنامهء ایرانی است همهء ما مفتخر به ایرانی بودن هستیم واز این بایت که کشوری بنام ایران ملک مشاع همهء ماست خرسندیم. ایران میهن همهء ماست وهمه وظیفهء حفظ وحراست از موجودیت وامنیت آن و همچنین حق بهره بری از برکات وامکانات آن را داریم.اما متاسفانه برخی از هموطنان عزیزما دچار توهمی مزمن وتاریخی هستند که گمان می نمایند خودشان ایرانی تر از ایرانیان دیگر بوده و این مملکت ودولت ملک طلق وانحصاری ایشان است ودیگران در مملکت تنها مستاجری بیش نیستند. این افراد بدون اینکه درک صحیحی از ایرانی بودن داشته باشند عملا با برداشتی نژاد پرستانه در صدد محدود کردن ایرانی بودن به نژاد آریائی بوده و ناخودآگاه درحال بریدن شاخهء هزاران ساله ئی می باشند که خود روی آن نشسته اند. در واقع ایشان در خوشبینانه ترین حالت اگر آلت دست بیگانگانی که مترصدد ایجاد اختلاف بین اقوام مختلف ایرانی و ایجاد ناآرامی در کشور هستند نباشند، افرادی قشری و جزم اندیش بیش نیستند.

پیرامون واژه های اصول گرائی واعتدال گرائی

  واژه های نسبتا جدیدالتاسیس اصول گرائی واعتدال گرائی از جانب برخی بازیگران صحنهء سیاست در کشورمان مدتی است  برای توصیف پایگاه وجایگاه سیاسی خود، مورد استفاده قرار می گیرد. علم سیاست مانند هر علم دیگری دارای ترمینولوژی ویا اصطلاح شناسی خاص زبان خود می باشد. برای درک منظور متکلم سیاسی بایستی ابتدا این اصطلاحات مورد درک وشناسائی صحیح واقع شده باشند. بدون وجود یک تعریف مشترک بین طرفین گفتگو، بروز سوء تعبیر وسوء تفاهم امری طبیعی است. اما متاسفانه ابداع و ایراد هدفمند برخی از این واژه ها توسط پاره ئی محافل بعنوان واژگان تعریف نشده وقالب هائی که با خالی نگهداشتن درون آن ها (با این هدف که به اقتضای شرایط بتوان داخلشان را از تعاریف دلخواه پر نمود) به امری عادی تبدیل شده است. واژه های اصول گرائی واعتدال گرائی هم از همین نوع اصطلاحات هستند.

تبیین مقبوض تحولات سیاسی معاصردرایران

قسمت دوّم: دگردیسی کاراکتر سیاسی

انسانها در جامعه نقش های مختلفی را ایفا می نمایند که به این نقش ها "نقش های اجتماعی" گفته می شود. یک نفر در عین حال که نقش فرزند خانواده را ایفا می کند نقش دانشجو ونقش عضو تیم ورزشی ونقش سمپات یک جریان سیاسی ویا بسیاری نقش های اجتماعی دیگررا به طور هم زمان می تواند بازی کند. فرورفتن شخص در یک رُل اجتماعی ودر طول زمان، باعث نهادینه شدن آن رُل در شخصیت اجتماعی او می گردد وبه عبارت دیگرشکل گیری شخصیت یا کاراکتر اجتماعی او را محقق می سازد. در دنیای سیاست که محل تلاقی طیف وسیعی از عقاید واندیشه های سیاسی است برخی افراد متناسب با ذائقهءسیاسی ویا ایدئولوژیک خود به طرفداری ویا عضویت در یکی از این گروهها علاقه نشان می دهند. استمرار حضور در بطن یک جریان سیاسی باعث تبلور تفکر جمعی حاکم بر آن جریان در شخصیت سیاسی افراد مزبور گردیده در نتیجه باعث تثبیت کاراکتر سیاسی آنها می شوند.